گفتاری در باب منازعات سیاسی در شهرضا
بوق می زنند که ما سیاسی نیستیم
چند هفته ای از مطالبگری مردم بیدار شهرضا از مسئول بزرگ شهر می گذرد. مسئولی که یکی از ارکان گسترش پیشرفت شهر که از وظایف اوست و منوط به کار سیاسی می شود، را گناه بزرگ می داند و کار سیاسی درست شرع و عقل را به سیاسی کاریهای شخصی خود تبدیل می کند. این مقال برای آنی است که می گوید کار سیاسی بد است
بوق می زنند که ما سیاسی نیستیم.
چند هفته ای از مطالبگری مردم بیدار شهرضا از مسئول بزرگ شهر می گذرد. مسئولی که یکی از ارکان گسترش پیشرفت شهر که از وظایف اوست و منوط به کار سیاسی می شود، را گناه بزرگ می داند و کار سیاسی درست شرع و عقل را به سیاسی کاریهای شخصی خود تبدیل می کند. این مقال برای آنی است که می گوید کار سیاسی بد است.
بسیاری از مردم فکر می کنند که آموزش سیاسی یعنی آموزش ایدئولوژیک یا حزبی. اینکه مثلا از مردم بخواهیم طرفدار لیبرالیسم یا مارکسیسم بشوند و یا در فضای انتخابات وارد شوند و خود را در رود تبلیغات سیاسی قرار دهند.
کانت می گوید چه شرایطی باید فراهم شود که افراد بتوانند جامعه را خودشان اداره کنند و از مسئولین خود مطالبه گری برای تعالی جامعه خود داشته باشند، نه اینکه یک آقا بالاسر داشته باشند که آنها را ارشاد کند. جامعه باید به این درجه از مسئولیت و آگاهی برسد که خود را مرتب مورد سؤال قرار بدهد و مدام در آن واکنشهای دموکراتیک صورت بگیرد. اما بسیاری از نمایندگان این مطالبه خواهی ها را با سیاسی کاریهای خود و بیان صحبت های احساسی به بیراهه می کشند.
مسأله این نیست که کسی را به قدرت برسانید و بعد از مدتی سرنگوناش کنید. حرف اصلی این است که باید سیاست را از پایه ایجاد کرد، و سیاست ما جزو اصول دین ما می باشد. چراکه امام جامعه ما، سیاست را تعالی اندیشه و رفتار اجتماعی مردم می داند. این تنها با آموزش جامعه ممکن میشود. به قول هگل، ما در اینجا با یک خودآموزی جمعی و تاریخی مواجه هستیم.
مدرنها، متأسفانه باور دارند که به گفته لایبنیتس در «بهترینِ جهانهای ممکن» زندگی میکنیم زیرا در تکنولوژی و صنعت مرزهای سابق را رد کردهایم و وضعیتِ امروز ما، غایتِ سعادت بشر است. این موضوع تبدیل به یک بینش جهانی شده که اندیشه های پاک و سلیم شدیدا با آن مخالف است، زیرا چنین بینشی اجازه نمیدهد که ما نگاه اجتماعی و سیاسیمان را اصلاح کنیم. در وضعیت فعلی، به قول اسپینوزا ما نیاز به «اصلاح شعورمان» داریم، نه اینکه مطالبه گری سیاسی مردم را مورد توهین قرار دهیم.
نگرشی که انسان مسئول به جهان دارد نگرش دکارتی است یعنی اینکه انسان خود را مالک و سرور جهان می داند و همه چیز اطرافش را برای لذتجویی شخصی مصرف میکند. دغدغههای چنین انسانی، میشود رسیدن به پول بیشتر و کسب قدرت نامحدود. از میان این وضعیت است که نمایندگان و مسئولینی، روی کار می آیند که تنها رنگهای مختلف احزاب خراب را به خود می مالند و برای همه سیاسی کاری انجام می دهند.
اما در نهایت هنوز هم مسأله اصلی، داشتنِ شفقت و همدلی است. وقتی ما در حوزهی عمومی شفقت و همدلی نداشته باشیم، به یک فلاکت عمومی و روزمرگی احمقانه دچار میشویم که گرفتاری اصلی دوران انتخاب احساسی است. اسیر روزمرگی شدن به معنای پایان پرسشگری و اندیشیدن است. پس سیاست دانشتن و کار سیاسی با سیاسی کاریهای بعضی از مسئولین متفاوت است.
نویسنده: عباس صدری